افسردگی Depression
ارسال شده در ۸ / ۱۲ / ۱۳۸۸ در ساعت ۱۶ و ۱۸ دقيقه

 

افسردگی  Depression
خلقم تنگه ، دست و دلم بکار نمی ره ، زود خسته می شم ، حوصله کسی را ندارم ، از چیزی لذت نمی برم ، شبا خوابم نمی بره ، فکرم مشغوله ، مغزم خسته است ، فراموشکار شده ام ، اشتها ندارم و دلم چیزی نمی خواد ، نمی دونم برای چی زنده ام ، بهونه ای ندارم . اینها گفته های یک بیمار بود که با من مشاوره می کرد .
حدودا 20 درصد مردم دنیا ولو برای یک دوره چند روزه به نوعی دچار افسردگی بوده اند و آنرا تجربه کرده اند . کم حوصلگی ، زودرنجی ، عدم تمرکز فکری ، رخوت و سستی ، خستگی زودرس ، عصبانیت ، حوادث زیاد ، روزمره گی ، دل مشغولی ، احساس شکست ، احساس درماندگی و ناامیدی ، احساس تنهائی ، غمگینی ، افکار خودکشی همه به نوعی بیانگر مشکل افسردگی است .
افسردگی تغییر خلق در جهت غمگینی است که متناسب با تغییر خلق  محتوای اندیشه ، طرز رفتار و کیفیت واکنش ها هم اندوهبار می شود . افسردگی کاهش یافتن نیرو و فعالیت جسمانی و روانی بسبب آزردگی است . افسردگی با تغییر خلق شروع شده و بصورت مداوم با احساس غم و اندوه برای روزها و هفته ها و ماهها ادامه می یابد .  
علایم افسردگی :
افسردگی با علایم اختلال در خواب بصورت خواب سبک و بیدار شدن مکرر ، اختلال در خلق بصورت غمگینی و اندوهگینی ، احساس دلسردی ، بیحالی ، ناخوشحالی ، بیهودگی ، پوچی ، بی ثمری ، گریستن ، گاهی توام با اضطراب  ، گاهی اختلال در فکر بصورت رکود فکری ، افکار گوناگون ، مرتب ذهن مشغول بودن ، رها بودن ذهن و مشکل در تمرکز ، شالوده فکر ها غم و اندوه ، مردن ، و ...سخت تلقی کردن کارهای روزمره زندگی ، تغییر در هیجانات و احساس و عواطف بصورت تمایل هماهنگ با افکار و خلق افسرده ، هیچ موضوعی علایق و تمایلات شخص را تحریک نمی کند ، سوژه هائی مثل دوستی ، دوست داشتن ، عشق ، و نیاز معنی ندارد ، و جای آنها را بی میلی ، بی تفاوتی ، دلسردی ، بیحوصلگی گرفته . کاهش میل جنسی ، اختلال در وضع ظاهر بصورت ظاهر خموده ، و ناخوشحال ، اختلالات جسمی بصورت بی اشتهائی ، یبوست ، سردرد و فشار در سر ، خستگی ، خشکی دهان ، اختلال در قاعدگی ، اختلال خواب بصورت بیخوابی یا پر خوابی ، بیداری مکرر ، و علایم ذهنی افسردگی بصورت سیری و خستگی از زندگی
بصورت فهرست وار : اضطراب - غمگینی و نوسانات شدید غم و اندوه -  اشکال در تمرکز – عدم اعتماد بنفس - اشکال و تردید در تصمیم گیری ها - تضاد نسبت به فردی که از دست داده – احساس گناه و تقصیر – کم خوابی و بدخوابی – دلسردی و بی علاقگی و بی تفاوتی – کاهش قوا و میل جنسی – اختلال در خوردن و کم اشتهائی و بی اشتهائی – احساس درماندگی – گریستن – نا امیدی و بدبنی – بیقراری ، حساسیت زیاد ، تنش – خستگی و کاهش فعالیتها .
علل و عوامل افسردگی :
از دست دادن موقعیت اجتماعی – درماندگی تلفیق شده - شرایط نامساعد و غیر قابل پاداش محیطی – مورد توجه واقع نشدن و از دست دادن پاداشهای عادی روزمره و در عوض قبول رول بیمار – از دست دادن معنا و مفهوم زندگی – خشم درونگرائیده شده – از دست رفتن غریزه و معبود – نقصان حس اعتماد بنفس و عدم توانائی در رسیدن به ایده آل های شخصی – اختلال در ارزیابی واقعی و درک امور و ناامیدی – اختلالات عصبی فیزیولوژیکی – اختلال در امواج عصبی – اختلال در تحریک پذیری سلسله اعصاب - اختلالات سیستم پاراسمپاتیک مرکزی - عوامل ژنتیکی و ارثی - عللی است که مکاتب مختلف روانشناسی آنرا مطرح نموده اند .
محیط های افسردگی زا : انسان از دریچه نیازهایش با محیط ارتباط برقرار می کند . محیط برآورنده نیاز به فرد احساس رضایت ، خوشایندی و اعتماد بنفس می دهد و بالعکس محیط تعارض برانگیز و ایجاد کننده مانع بر سر راه نیازهای فرد افسردگی زاست . محیط های متعصب فرهنگی که با نیازهای اساسی فرد در تعارض است ، محیط هائی که مانع رشد اعتماد بنفس اشخاص می گردد . محیط های رانتی ، محیط های تزریق کننده احساس گناه ، محیط های سفت و سخت سنتی ، محیط های فاقد عدالت اجتماعی ، محیط های یکنواخت و فاقد محرک ، محیط های بی نظم برای شخصیتهای منظم و مرتب ، محیط های پر جمعیت و انبوه ، محیط هائی که نور کافی ندارند مثل آپارتمانهائی که پرده های آن بروی آفتاب کشیده باشند یا کشورهای اسکاندیناوی که آفتاب خوبی ندارند  همه افسردگی زا هستند .
درمان افسردگی :
محیط درمانی : محیط افسردگی زا از تامین حس اعتماد بنفس کامل شخص ناتوان است و باعث تخریب و زوال تدریجی آن می شود در واقع با تحریک مداوم تعارضات درونی و عواطف فرد مستعد امکان افسردگی برای فرد فراهم می گردد . بنابراین بازسازی محیط بیمار ضروری است ، همچنین اطرافیان فرد باید چند نکته را در نظر داشته باشند  : 1- درک اینکه شخص افسرده واقعا می رنجد و برای او آزار دهنده است و نیرنگ نیست حتی اگر با خشم و بهانه گیری همراه باشد . 2- بجای اظهار تاسف که اعتماد بنفس وی را بیشتر کاهش می دهد باید رفیق او شد . 3- امید را باید با واقع بینی برای او فراهم ساخت و از امیدهای واهی پرهیز کرد .
روان درمانی : رواندرمانی یعنی راهی برای رهائی عواطف و احساسات ، رواندرمانی یکسری ارزیابی از احساسات و عواطف فرد در پرتو دانش و آگاهی روانشناختی است . در رواندرمانی به حل تعارضات روحی بیمار و همچین بازسازی اعتماد بنفس تخریب شده  وی می پردازیم ، در رواندرمانی روانکاو و روانشناس بالینی با احساس همدلی ( که با همدردی و اظهار تاسف متفاوت است ) و با تکنیکهائی تلاش می کند احساس حقارت و احساس گناه و درماندگی بیمار افسرده را از بین ببرد .
رفتار درمانی : که بیشترین تکیه بر درمان علایم و نشانه های بیماری مریض بوده و در آن از قوانین بازتابهای شرطی یا بر اساس فرضیه های تشویق - تقویتی استوار است  استفاده می گردد .
الکتروشوک درمانی : که بیشتر در درمان افسردگی های شدید مقاوم به محیط درمانی و رواندرمانی و دارودرمانی استفاده می گردد .
دارو درمانی : دارو درمانی وقتی بکار گرفته می شود که محیط درمانی و رواندرمانی به تنهائی نتواند مشکل را برطرف نماید یا برای فرد ممکن نباشد . برای درمان افسردگی از داروهای سه حلقوی مثل ایمی پرامین ، آمی تریپتیلین ، نورتریپتیلین ، تریمی پرامین ، .... و داروهای جدید تر مثل فلوکسیتین استفاده می شود اگر افسردگی همراه با اضطراب و بی خوابی باشد از داروهای آرامبخش مثل بنزودیازپین ها ( لورازپام ، دیازپام ، اکسازپام ، ...) نیز بصورت کمکی استفاده می شود .
امید به زندگی با نشاط برای شما عزیزان
پاکزادیان
روانشناس بالینی