به وب سایت پاکزادیان خوش آمدید welcome to pakzadian.com نقل مطلب با ذکر منابع آزاد است جواب ایمیل را در منوی دیدگاه بخوانید
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
چرخ گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هیچ زخمی در آدمی نیست که با گذشت زمان التیام پیدا نکند
شکست خوردن مهم نیست مهم دوباره شروع کردن است
جهان بشریت به تلاش بها میدهد نه به بهانه
در ذهن نیافرینمت می میرم
از شاخه اگر نچینمت می میرم
ای عادت چشم های بی حوصله ام
یک روز اگر نبینمت می میرم
آفت خلاقیت عذر تراشی ست ،
برای موفق شدن هزار راه نرفته وجود دارد .
برای حل مشکلات و گرفتاریها یک راه اساسی بیشتر نداریم :
دانائی مان را بیشتر کنیم تا به توانائی برسیم
دست از طلب ندارم تا کام من بر آید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید
ایده و فکر ، برنامه ریزی و سازماندهی ، تلاش و کوشش ، استقامت و پایداری 4 عامل موفقیت اند .
بحران یعنی فرصتی تازه
در برخورد با محیط تازه به خود فرصت دهیم ،
زمان به ما کمک خواهد کرد .
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نمانده است و چنین هم نخواهد ماند
در مشورت همه را به همکاری دعوت می کنیم .
سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت
دور اندیشی آری ، دیر اندیشی نه !
« مردان جوان برای اختراع مناسب ترند تا برای داوری ،
برای اجرا مناسب ترند تا برای مشورت ،
برای پروژه های نو مناسب ترند تا امور روزمره »
فرانسیس بیکن
بیقرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
بی تو هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
زندگی سخت است ، و من از آن سخت تر
لیاقت الماس شدن را داریم از فشارهای سخت نهراسیم
سه کلمه را بهتر است بیاد داشته باشیم :
خندیدن ، بخشیدن ، فراموش کردن .
لایق تندیس شدن هستیم ، طاقت تیشه پیکرتراش را هم داریم
غصه خوردن بر نداشته ها هدر دادن داشته هاست
دوست دارم بر شبم مهمان شوی
بر کویر تشنه چون باران شوی
دوست دارم تا شب و روزم شوی
نغمه ی این ساز پر سوزم شوی
دوست دارم خانه ای سازم ز نور
نام تو بر سردرش زیبا ز دور
دوست دارم چهره ات خندان کنم
گریه های خویش را پنهان کنم
دوست دارم بال پروازم شوی
لحظه ی پایان و آغازم شوی
دوست دارم ناله ی دل سر دهم
یا به روی شانه هایت سر نهم
دوست دارم لحظه را ویران کنم
غم ، میان سینه ام زندان کنم
دوست دارم تا ابد یادت کنم
با صدایی خسته فریادت کنم
دوست دارم با تو باشم هر زمان
گر تو باشی، من نبارم بی امان